سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشم زخم راست است و افسون راست ، و جادوگرى حق است و فال نیک درست و فال بد نه راست ، و بیمارى از یکى به دیگرى نرسد و بوى خوش بیمارى را بهبود دهد ، و عسل درمان بود . و سوارى و نگریستن به سبزه درمان بیمارى . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 0   کل بازدیدها: 6906
 
حرفهای درونی من - غم های لیلی و مجنون قرن بیست و یکم
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| موضوعات وبلاگ من ||
|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || حرفهای درونی من - غم های لیلی و مجنون قرن بیست و یکم
مدیر وبلاگ : مهدی جون[8]
نویسندگان وبلاگ :
مرجان خانوم (@)[0]



|| لوگوی وبلاگ من || حرفهای درونی من - غم های لیلی و مجنون قرن بیست و یکم

|| لینک دوستان من ||

|| مطالب بایگانی شده || حرفهای درونی من

|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
کدومش رو انتخاب می کنی عزیزکم؟؟؟
نویسنده: مهدی جون(چهارشنبه 85/5/18 ساعت 10:52 صبح)

   I Love You     I Love You

به نام خالق یکتا

چقدر خوبه کسی رو داشته یاشیم که باهاش زندگی کنیم ، این یه نیاز

اما چقدر زیباست که کسی رو داشته باشیم که نتونیم بدون اون زندگی کنیم، این عشق

خیلی ها با زندگی می کنن

خیلی ها با هم آشنا می شن

خیلی ها همدیگر رو دوست دارن

اما وقتی جدایی پیش میاد همه میذارن پای قسمت و قضا و قدر

هیچ کس دنبال این نیست که این قسمت رو تغییر بده بخاطر باهم بودن، همه راه تحمل رو پیش می گیرن.

زندگی خلاف جهت رودخونه کار هر ماهی نیست فقط ماهی دریایی دل این کار رو داره!

دیشب بی اختیار یاد این جمله افتادم و به قدم به خودم لرزیدم....

اگه تلاش نکنی که اونچه که دوست داری رو بدست بیاری

باید اونچه رو که بدست آوردی دوست بداری!!!!

کدومش رو انتخاب می کنی عزیزکم؟؟؟



نظرات دیگران ( )

چگونه بسویت بیایم ؟
نویسنده: مهدی جون(پنج شنبه 85/5/12 ساعت 12:28 صبح)

عاشقم ....


::::....... چگونه بسویت بیایم ؟ .......::::

چگونه بسویت بیایم ؟
مرجان جان
ای ستاره آسمان شبهای تیره و تار من با این فاصله ای که بین من و تو می باشد چگونه بوسیدن آن چهره درخشانت میسر است ؟
مرجان جان
ای مهتاب آسمان شبهای دلتنگی من با این فاصله ای که بین من و تو می باشد چگونه پاک کردن آن اشکهای روی گونت میسر است؟
مرجان جان
 ای  آسمان آبی من ، بین من و تو فاصله ای است پس چگونه دستم را بر روی گونه نازنینت بکشم و تو را نوازش کنم ؟
مرجان جان
آری من ستاره می شوم و به آسمان زندگی می آیم تا بر چهره ات بوسه زنم .
آری ای مهتاب من پرنده شبانه می شوم تا به آسمان بیایم و آن اشکهای پر از مهرت را از روی گونه های درخشانت پاک کنم .
و  ای آسمان آبی ام ، خورشید می شوم تا در دل آبی و پر از عشقت برای همیشه بنشینم و شب را با آن وسعت آبی ات آشتی می دهم تا همیشه آبی بمانی .
مرجان جان
دلم به درد آمده از این فاصله و دلم به درد آمده از این انتظار و دوری بین ما
مرجان جان
ای ستاره درخشانم ، شبها با دیدن تو آرام می شوم

 ای آسمان ، شبها که دل آبیت را میبینم عاشق تر از همیشه می شوم چگونه میتوانم دستانت را در دست بگیرم وقتی بین ما این همه فاصله است ؟
مرجان جان
انتظار میکشم تا شاید خداوند بالهایی را به من هدیه دهد که با این بالهای پر غرورم به سوی تو پرواز کنم و دستان گرمت را در دست بگیرم .
کاش تو ای آسمان من ، دل آبیت ابری شود و از گونه هایت اشک بریزد تا شاید قطره ای از اشکهایت بر گونه های من بریزد تا احساس آرامش و عاشقی کنم .
کاش تو ای ستاره من ، فرشته ای بیاید و تو را در سبد بگذارد و آن سبد پر از عشق و محبت را به من هدیه دهد
 کاش ای خورشید من ، کاش غروب عاشقی زودتر فرارسد تا زمانی که در پشت کوهها می روی و به زمین نزدیک می شوی احساس نزدیکی با تو داشته باشم .
مرجان جان
ای خورشید من غروب ها را خیلی دوست دارم چون تو بیشتر از همه لحظه ها به من نزدیکتری و می توانم چهره ات را از نزدیک ببینم ، سپیده آسمان را نیز دوست دارم چون سحرگاه از پشت کوهها بیرون می آیی و سلامی عاشقانه به من می کنی .
 ای خورشید من از ظهر های تابستان نفرت دارم چون در آن زمان در بلند ترین نقطه آسمان می درخشی انتظار آن را می کشم که شاید پرنده یاستاره یا خورشید شوم ، ویا شاید هدیه ای به من برسد که تو را بیشتر از همیشه در کنار خود احساس کنم و ببینم .
شاید در خواب ستاره یا خورشید یا پرنده شوم ،اینک که اینها همه یک رویا و یک احساس عاشقی است پس ای آسمان آبی ام ، من خودم را به آتش می کشم تا باد عاشقی آن دود غلیظ مرا که از سوختنم به سویت بلند می شود به سوی تو بیاورد تا بتوانم تو را احساس کنم و برای مدتی آن دود که از تن سوخته ام بلند شده است در دلت بنشیند  و بعد از این دنیا وداع بگویم .

آری من برای رسیدن به تو جان خواهم داد
مرجان جان
برات آرزوی بهترینهارو دارم خوب من.... به امید روزای با هم بودن .......

 



نظرات دیگران ( )

بهترن روز زندگیم
نویسنده: مهدی جون(پنج شنبه 85/5/12 ساعت 12:20 صبح)

امروز بهترین روز زندگی منه
 بهترین روز به معنای واقعی روزیه که خدای بزرگ بهترین نعمت رو به من داد.
وبه جرأت میتونم بگم که خدا بهترین بندشو به من داد.
 روزی که زندگی من روشن شد روزیه که عشق معنا پیدا کرد.
آره امروز روز تولد عشق منه به معنی دیگه روز تولد خود من تولد زندگیم ،
عشقم ، نفسم ، آره ......
امروز روزیه که نفس من به دنیا اومد به اندازه همه خوبیای دنیا خوشحالم
دلم میخوات همه گلایه دنیارو به پاش بریزم ذره ذره فداش بشم جونمو بهش بدم
 تا جون دارم دورش بگردم و بهش بازم بگم
  دوسش دارم 
 ولی حیف که تو این روز قشنگ کنارم نیست
دلم میخواست یه هفته براش جشن بگیرم تا همه بفهمن من چقدر خاطرشو میخوام
ولی حیف حیف.....
خدا میدونه از ته دلم براش چه آرزوایی کردم خودشم میدونه که چقدر میخوامش
میدونه اگه خوشحال باشه خندش میشم ناراحتم باشه گریش میشم
دنیای من اونه حاضرم همه زندگیمو بدم ولی مرجان من همیشه خوشحال باشه آخه
  خیلی دوسش دارم 
برات آرزوی بهترینهارو دارم خوب من.... به امید روزای با هم بودن .......

بگو کجابی ؟

 

 



نظرات دیگران ( )